من پیش از تو (رمان)
978-964-466-150-1
جدید
موجودی این محصول مجددا باید بررسی شود جهت درخواست لطفا نام کتاب را به شماره 5900-052-0902 پیامک کنید
من پیش از تو
نویسنده: جوجو مویز
مترجم: ملیحه وفایی
با خرید این محصول شما 35000 امتیاز وفاداری دریافت می کنید.
مشخصات
قطع: | رقعی |
نوع جلد: | شومیز |
شابک: | 978-964-466-150-1 |
تیراژ: | 500نسخه |
ناشر: | مصطفی |
نوع کاغذ: | معمولی |
تعدادصفحات: | 516صفحه |
نوبت چاپ: | اول |
سال انتشار: | 1396 |
وزن: | 490گرم |
زبان: | فارسی |
توضیحات
یک رمان عاشقانه نوشته جوجو مویس است. این کتاب نخستین بار در ۵ ژانویه ۲۰۱۲ در بریتانیا چاپ شد. ادامهای بر این کتاب با نام پس از تو نوشته شد که از طریق کتابهای پاملا دورمن در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۵ منتشر شد.لوییزا کلارک ۲۶ ساله با خانوادهاش زندگی میکند. او جاه طلب نیست و صلاحیتهای کمی دارد و مدام از خواهر کوچکترش، ترینا، کم میآورد. لوییزا که در تامین خانواده کمک میکند، شغلش را در یک کافه محلی از دست میدهد. بعد از چندین تلاش بینتیجه، بالاخره یک موقعیت استخدامی خاص گیر میآورد: کمک برای مراقبت از ویل ترینر، یک مرد جوان موفق و ثروتمند که دو سال پیش در اثر سانحه موتورسیکلت فلج شده است. مادر ویل، کامیلا، لوییزای بیتجربه را استخدام میکند تا به زندگی ویل طراوت ببخشد. در این بین لوییزا با نیتن (پرستار مسائل پزشکی ویل) و استیون، پدر ویل، نیز ملاقات میکند.
در ابتدا بخاطر اوقات تلخی و رنجش ویل، رابطه او و لوییزا سخت است. وقتی دوست دختر سابقش، آلیسا با بهترین دوستش، روپرت ازدواج میکند اوضاع بدتر میشود. کمکم با مراقبتهای لوییزا، ویل روشن فکرتر میشود. لوییزا متوجه مچهای زخمی ویل میشود و بعداً میفهمد وقتی کامیلا درخواست او مبنی بر مرگ آسان از طریق دیگنیتاس را رد کرده، اقدام به خودکشی کرده است. بعد از این ماجرا قرار شده ویل ۶ ماه زندگی کند و بعد درباره مرگ آسان تصمیم بگیرند.
لوییزا همراه با ترینا تصمیم میگیرد کاری کند این فکر از سر ویل خارج شود. طی چند هفته بعد، ویل آرامتر میشود و اجازه میدهد لوییزا صورت و موهایش را اصلاح کند. آنها مدام باهم بیرون میروند و به هم نزدیک میشوند.
درنهایت بخاطر این رابطه، پاتریک، دوست پسر لوییزا، همه چیز را تمام میکند. در همین زمان، پدر لوییزا شغلش را از دست میدهد و مسائل مالی بیشتر پیش میآید. خوشبختانه آقای ترینر به آقای کلارک یک موقعیت شغلی اعطا میکند. لوییزا همراه با ویل به عروسی آلیسا و روپرت رفته و باهم میرقصند.
قرار میشود این دو باهم به تعطیلات بروند اما پیش از آن، ویل دچار ذات الریه مرگباری میشود. بنابراین برنامهها عوض شده و باهم به جزیره موریس میروند. شب قبل از برگشت به خانه، لوییزا عشقش را به ویل اظهار میکند اما ویل میگوید با اینکه اوقات خاصی را باهم داشتند، اما نمیتواند زندگی در ویلچر را تحمل کند.
شب پرواز ویل به سوییس برای پایان دادن به زندگیش، لوییزا برای آخرین بار با او ملاقات میکند. آنها قبول دارند که ۶ ماه اخیر بهترین اوقات زندگیشان بوده است. ویل اندکی بعد در کلینیک میمیرد و طبق وصیت ثروت زیادی را برای لوییزا بجای میگذارد. با این پول او میتواند تحصیلاتش را ادامه دهد و بطور کامل زندگی را تجربه کند. رمان اینطور پایان مییابد که لوییزا در کافهای در پاریس است و آخرین نامه ویل را میخواند.