فروش ویژه ! خرید کتاب همسرداری آیت الله امینی مشاهده عکس بزرگتر

همسرداری

4%

978-964-09-1162-4

جدید

1,920,000 ﷼

2,000,000 ﷼

مولف: آیت الله ابراهیم امینی

همه پسران و دخترانی که به سن رشد و بلوغ می رسند بزرگ ترین آرزوی شان این است که ازدواج کنند، با تشکیل زندگی مشترک زناشویی، استقلال و آزادی بیش تری به دست آورند و یار و مونس و محرم رازی داشته باشند. آنان ازدواج را آغاز زندگی سعادتمندانه خویش می دانند و برایش جشن می گیرند.


آثار مرتبط

توضیحات

مقدمه ای از کتاب همسرداری:


همه پسران و دخترانی که به سن رشد و بلوغ می رسند بزرگ ترین آرزوی شان این است که ازدواج کنند، با تشکیل زندگی مشترک زناشویی، استقلال و آزادی بیش تری به دست آورند و یار و مونس و محرم رازی داشته باشند. آنان ازدواج را آغاز زندگی سعادتمندانه خویش می دانند و برایش جشن می گیرند.
در این کتاب، مشکلات و مسائل زناشویی بررسی شده و با استفاده از آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) و نیز با استفاده از آمار عمومی و تجربه های شخصی، تذکرات و راهنمایی های لازمی ارائه گردیده است. نویسنده در این اثر با عنایت به ضرورت اجتماعی، مشکلات و مسائل زناشویی را با استفاده از آیات و روایات و رفتارهای اجتماعی افراد بررسی و راهکارهای لازم برای سلامت خانواده ارائه کرده است.
همه مردم تشنه دوستى و محبتند.دوست دارند محبوب ديگران باشند.دل انسان به محبت زنده است.كسيكه بداند محبوب كسى نيست خودش را بيكس و تنها ميشمارد.هميشه پژمرده و افسرده است.خانم محترم،شوهر شما نيز از اين احساس غريزى خالى نيست.او هم تشنه عشق و محبت است.قبلا از محبتهاى بى شائبه پدر و مادر برخوردار بوداما از آنهنگام كه پيمان زناشويى بستيد خودش را در اختيار تو قرار داد.
انتظار دارد محبتهاى آنها را جبران كنى و از صميم قلب دوستش بدارى.
رشته دوستى را از همه بريده و به تو پيوند كرده انتظار دارد تو تنها،باندازه همه دوستش بدارى.شب و روز براى آسايش و رفاه تو زحمت ميكشد وحاصل دسترنج خويش را در طبق اخلاص نهاده تقديم تو ميكند.شريك زندگى و مونس دائمى و غمخوار واقعى تو است.حتى از پدر و مادرت بيشتر به سعادت و خوشى تو عنايت دارد.قدرش را بدان و از صميم قلب دوستش بدار.اگر او را دوست بدارى او هم بتو علاقه مند خواهد شد.زيرامحبت يك پيوند دو طرفى است و دل به دل راه دارد.مهربانى و اظهارمحبت واقعا اعجاز ميكند.يك پسر بيست ساله شهرستانى كه براى درس خواندن به تهران آمده بود عاشق صاحب خانه كه بيوه 39 ساله اى بود شد.
زيرا اين زن با مهربانيهاى خود جاى مادر را در قلب او گرفته بود و خلاءدورى از مادر را پر كرده بود. (1)
اگر محبت دو طرفه شد بنيان زناشويى استوار ميشود و خطرجدايى برطرف ميگردد.
مغرور مشو كه شوهرم با يك نگاه دوستم داشت و عشق او هميشه پايدار خواهد ماند،زيرا عشقى كه با يك نگاه بيايد دوامى نخواهد داشت.
اگر ميخواهى عشق او پايدار بماند با رشته محبتهاى دائمى آنرا نگهدارى كن.اگر شوهرت را دوست بدارى هميشه دلش شاداب و خرم است.دركسب و كار دلگرم و به زندگى علاقه مند است.و در همه كارها موفقيت خواهد داشت.اگر بداند محبوب واقعى همسرش ميباشد حاضر است براى تامين سعادت و رفاه خانواده اش تا سر حد فداكارى كوشش كند،مرديكه كسرى محبت نداشته باشد كمتر اتفاق ميافتد به امراض روحى وضعف اعصاب مبتلا گردد.خانم گرامى اگر شوهرت بداند دوستش ندارى از تو دلسرد ميشود،به زندگى و كسب و كار بيعلاقه ميگردد،به پريشانى وبيماريهاى روانى گرفتار ميشود،از خانه و زندگى فرار ميكند،و در ميدان زندگى سرگردان ميگردد.ممكن است از ناچارى به مراكز فساد پناه ببرد.
پيش خود فكر ميكند چرا زحمت بكشم و حاصل دسترنجم را بافرادى تقديم كنم كه دوستم ندارند.بهتر است دنبال عياشى و خوشگذرانى بروم وبراى خودم دوستهاى واقعى پيدا كنم.
خانم محترم رشته محبت را بگردن شوهرت بينداز و بدينوسيله بخانه و خانواده جلبش كن. ممكن است شوهرت را قلبا دوست بدارى ليكن اظهار نكنى اما اين مقدار كافى نيست.بايد آنرا به زبان بياورى بلكه بايد از رفتار و گفتار و حركاتت آثار عشق و علاقه نمايان باشد.چه مانع دارد گاه گاه بگويى:عزيزم واقعا ترا دوست دارم؟اگر از سفر آمد لباس نويا دسته گلى تقديمش كنى و بگويى:خوب شد آمدى دلم برايت تنگ شده بود.وقتى در سفر است برايش نامه بنويس و از فراق و جدايى اظهار دلتنگى كن.اگر در محل كار شوهرت تلفن هست و در منزل نيز تلفن داريدگاهى بوسيله تلفن احوال پرسى كن اما نه زياد.اگر از موقع معمول ديرتر به خانه آمد اظهار كن:در انتظار مقدمت بودم و از دير آمدنت ناراحت شدم.
در غياب او نزد دوستان و خويشان از او تعريف كن.بگو:واقعا چه شوهر خوبى دارم،دوستش دارم.اگر كسى خواست بدگويى كند دفاع كن،هر چه بيشتر اظهار عشق و علاقه كنى بيشتر به تو علاقه مند ميشود.درنتيجه پيمان زناشويى شما استوارتر و خانواده خوشبخت ترى خواهيد بود.
شكسپير ميگويد:چيزيكه در زن قلب مرا تسخير ميكند مهربانى اوست نه روى زيبايش.من زنى را بيشتر دوست دارم كه مهربانتر باشد.
خداوند بزرگ در قرآن شريف به محبت و علاقه ايكه در بين زن وشوهر وجود دارد اشاره فرموده آنرا يكى از آيات قدرت خويش شمرده ميفرمايد:
يكى از آيات خدا اينست كه همسرانى برايتان آفريده تا بدانهاآرامش پيدا كنيد و ميان شما دوستى و مهربانى نهاد. (2)
حضرت رضا عليه السلام فرمود:بعض زنها براى شوهرشان بهترين غنيمت هستند:زنانيكه به شوهرشان اظهار عشق و محبت كنند. (3)
پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:بهترين زنان شما،زنهايى هستند كه داراى عشق و محبت باشند. (4)
امام صادق عليه السلام فرمود:وقتى كسى را دوست دارى باو خبر بده. (5)
احترام شوهر
هر كسى به شخصيت خويش علاقه مند است.خودش را دوست دارد.دلش ميخواهد ديگران به شخصيت او احترام بگذارند.هر كس شخصيت او را محترم بشمارد محبوبش واقع ميشود.از توهين كنندگان متنفر است.خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام يك امر غريزى است ليكن همه كس حاضر نيست احساس درونى شوهر شما را اشباع كند و به وى احترام بگذارد.در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بى ادب برخورد ميكند و بسا اوقات مورد توهين قرار ميگيرد.و به شخصيتش لطمه وارد ميشود.از شما كه يار و غمخوارش هستيد انتظار دارد اقلا در خانه احترامش كنيد و شخصيت تحقير شده اش را زنده گردانيد. بزرگداشت اوشما را كوچك نميكند ليكن به او نيرو و توانايى مى بخشد و براى كوشش و فعاليت آماده اش ميگرداند.خانم گرامى به شوهرت سلام كن.هميشه بالفظ شما او را مخاطب قرار بده.موقع سخن گفتن كلامش را قطع نكن.
جلو پايش برخيز و به او احترام كن.با ادب حرف بزن.بر سرش داد نزن.
اگر با هم به مجلسى ميرويد او را مقدم بدار.او را با اسم صدا نزن بلكه بانام فاميل و لقب مخاطب قرار بده.در حضور ديگران از او تجليل و تعريف كن.به فرزندانت سفارش كن از پدرشان احترام كنند.و اگر بى ادبى كردندتوبيخشان كن.در حضور مهمانها نيز احترامش بگذار و باندازه آنها بلكه زيادتر از او پذيرايى كن.مبادا در مجلس مهمانى وجود شوهرت را ناديده بگيرى و تمام توجهت به مهمانها معطوف باشد.وقتى درب منزل را ميزندسعى كن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالش بروى.آيا ميدانى همين عمل كوچك چه اثر نيكويى در روح شوهرت خواهد گذاشت؟شايد در خارج منزل با دهها مشكل مواجه بوده و با روح پژمرده وارد منزل شود.استقبال كردن شما با لب خندان روح تازه اى دركالبد خسته او دميده دلش را آرامش ميدهد.ممكن است خانمها از اين سخن تعجب نموده بگويند:چه پيشنهاد عجيبى!زن باستقبال شوهر برود وخوش آمد بگويد!شخص بيگانه و غريبى نيست تا احتياجى باستقبال وخوش آمد داشته باشد.
تسقط الآداب بين الاحباب.البته اين طرز تفكر از تربيت غلط ماپيدا شده،كى گفته كه دوستان و خويشان لازم نيست ادب و احترام رارعايت كنند.مهمانى بمنزل شما وارد ميشود از او استقبال ميكنيد،خوش آمد ميگوئيد،احترام ميكنيد،پذيرائى مينمائيد.
و اين عمل را يك رفتار عقلائى و يكى از اداب و رسوم زندگى ميشماريد.البته چنين است،از مهمان بايد احترام كرد ليكن از شماانصاف ميخواهم مردى كه از صبح تا شب براى تامين زندگى و رفاه وآسايش شما تلاش ميكند،و در اين راه با صدها مشكل روبرو شده،آنگاه حاصل دسترنج خويش را در طبق اخلاص نهاده درب خانه را ميكوبد كه برايگان در اختيار شما بگذارد،آيا ارزش آنرا ندارد كه براى خوشنودى واحترام او تا درب خانه قدم رنجه فرماييد و با لب خندان يك خوش آمد گفته دلش را شاد گردانيد؟
نگو:چون با هم مانوس و خصوصى هستيم انتظار احترام ندارد، بلكه از شما بيشتر از ديگران انتظار احترام دارد.اگر احترام نكرديد وسكوت كرد دليل آن نيست كه توقع ندارد،بلكه براى رعايت شما ازخواسته درونى خويش صرف نظر نموده است.
خانم محترم،اگر به شوهرت احترام نمودى او هم در مقابل به شمااحترام خواهد گذاشت. رشته محبت در ميانتان استوارتر و پيمان زناشويى با دوام تر خواهد شد.به خانه و زندگى و كسب و كار دلگرم ميشود،ونتيجه اش عائد شما مى گردد.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:وظيفه زن اين است كه تادرب خانه به پيشواز شوهرش برود و به وى خوش آمد بگويد. (6)
امام صادق عليه السلام فرمود:هر زنى كه از شوهرش احترام كند وآزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود. (7)
پيغمبر اسلام فرمود:زن موظف است براى شوهرش طشت و حوله حاضر كند و دستهايش را بشويد. (8)
مواظب باش به شوهرت توهين و بى ادبى نكنى،ناسزا نگوئى،دشنام ندهى،بى اعتنائى نكنى، بر سرش داد نزنى،نزد ديگران آبرويش رانريزى،با لقبهاى زشت صدايش نزنى.اگر به او توهين كردى او نيز به توتوهين خواهد نمود.قلبا از هم مكدر ميشويد،عقده روحى و كينه پيداميكنيد،صفا و محبت از ميانتان برطرف ميشود،دائما در حال نزاع وكشمكش خواهيد بود.اگر به زندگى ادامه بدهيد بطور يقين زندگى خوشى نخواهيد داشت.كينه هاى روحى و عقده هاى روانى ممكن است توليد خطركند و باعث جنايت شود.از داستانهاى زير عبرت بگيريد:
مرد 22 ساله اى بنام...همسر 19 ساله خود را به علت اينكه وى راخر كور خطاب كرده بود با 15 ضربه چاقو بقتل رسانيد.وى در دادگاه گفت:يكسال پيش با...ازدواج كردم.در آغاز زندگى مرا شديدا دوست ميداشت.ولى بزودى تغيير رويه داد و بناى ناسازگارى را گذاشت.بر سرهر مساله كوچكى به من فحاشى ميكرد و حتى مرا بخاطر اينكه يكى ازچشمهايم كمى چپ است «خر كور»خطاب ميكرد.در روز حادثه شوهرخود را خر كور خطاب ميكند.او چنان خشمگين ميشود كه به جان همسرش افتاده او را با 15 ضربه چاقو از پاى در ميآورد. (9)
مرد 71 ساله اى كه زنش را كشته در علت قتل او ميگويد:ناگهان رفتار...نسبت به من تغيير كرد.بى اعتنا شد.يك بار هم مرا پيرمرد غيرقابل تحمل صدا كرد.با اين حرف نشان داد كه دوستم ندارد.دچارسوءظن شدم و با دو ضربه تبر او را كشتم. (10)
شكايت و درد دل
هيچكس نيست كه ناراحتى و گرفتارى و درد دل نداشته باشد.
هر كسى دوست دارد غمخوار و محرم رازى پيدا كند،گرفتاريهاى خويش را برايش شرح بدهد.حس ترحمش را تحريك نموده دلش را كباب كند.
و بدينوسيله غمى از دل خودش برداشته آرامش خاطرى بدست آورد.ليكن هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد.براى درد دل نيز موقعيت مناسب لازم است.در هر جا و هر زمان و با هر شرايطى نبايد شكايت را شروع كرد.
خانمهاييكه نادان و خودخواهند و از رموز معاشرت و آداب شوهردارى بى اطلاعند آنقدر ظرفيت و حوصله ندارند كه مشكلات را تحمل نمايند ودرد دلها را تا موقع مناسب به تاخير بياندازند.هنگامى كه شوهر بيچاره باتن خسته و اعصاب ناراحت وارد منزل ميشود تا دمى بياسايد از همان ساعت اول با شكايتها و درد دلهاى همسر نادانش مواجه ميشود و از خانه وكاشانه بيزار ميگردد:
مرا با اين بچه هاى جوانمرگ شده رها كردى و رفتى،احمدجوانمرگ شده شيشه درب اتاق را شكست.منيژه با پروين دعوا كردند.ازسر و صداى بچه ها و مردم،ضعف اعصاب گرفتم،ديوانه شدم.تكليف مرابا اين بچه هاى شيطان معلوم كن.آخ از دست بهرام.جوان مرگ شده اصلادرس نميخواند.امروز كارنامه اش را از مدرسه فرستادند چند نمره تك داشت.حيف از من كه براى اينها زحمت ميكشم.از صبح تا حال بقدرى كار كردم كه از حال و كار افتادم.كسى بفريادم نميرسد.
اين بچه ها هم كه دست به سياه و سفيد نميگذارند.كاش اصلا بچه نداشتم.راستى امروز خواهرت آمد اينجا.نميدانم چرا با من سر دعواداشت،خيال ميكرد ارث پدرش را خورده ام. امان از دست مادرت،رفته اينطرف و آنطرف پشت سرم بدگويى كرده.من از دست اينها به تنگ آمده ام.حيف از من كه در يك چنين خانه اى زندگى ميكنم.واى دستم راببين رفتم غذا بپزم كارد آشپزخانه دستم را بريد.راستى ديروز رفتم مجلس عروسى سهراب.كاش اصلا نرفته بودم.آبرويم پاك رفت.خانم حسن آقا آمده بود با چه سر و وضع و لباسهايى!!خدا بخت و شانس بدهد.مردم چقدر زنهايشان را دوست دارند.چه لباسهايى برايش خريده بود.
اينها را ميگويند شوهر.وقتى وارد مجلس شد همه باو احترام كردند.بله مردم فقط به لباس نگاه ميكنند.آخر چى چى من از او كمتره كه بايد اينقدر افاده كند.بله بخت و اقبال داره شوهرش دوستش ميداره،مثل تو نيست.من كه ديگر نميتوانم در خانه خراب شده براى تو و بچه هايت جان بكنم هر فكرى دارى بكن.
خانم محترم،اين رسم شوهردارى نيست.تو خيال ميكنى شوهرت براى تفريح و خوشگذرانى از خانه بيرون رفته است.براى كسب و كار وتهيه روزى خارج شده است.از صبح تا حال با صدها گرفتارى مواجه بوده كه تو تاب تحمل يكى از آنها را ندارى.از گرفتاريهاى ادارى يا كسبى اواطلاع ندارى.نميدانى با چه اشخاص بدجنس و حيله باز و موذى برخوردنموده و چه عقده هايى در روحش گذاشته اند.از روح پژمرده و اعصاب خسته او خبر ندارى.اكنون كه از گرفتاريهاى خارج فرار كرده و به خانه پناه آورده شايد دمى استراحت كند،به جاى آنكه غمى از دلش بر دارى هنوز نرسيده در شكايت و نق نق را باز ميكنى.آخر اين بدبخت چكند كه مرد شده،در خارج منزل با آن همه گرفتاريها مواجه است در خانه هم باشكايتها و ايرادها و بهانه جوئى هاى تو مواجه ميشود.انصاف خوب است.
قدرى هم به فكر او باش.در اين حال جز اين چاره اى ندارد كه يا داد وفرياد راه بيندازد تا از شكايتهاى بيجا و زخم زبانهاى تو نجات پيدا كند يااز خانه فرار كند و به يك قهوه خانه يا مهمانخانه يا سينما يا جاى ديگرپناهنده شود.يا واله و سرگردان در خيابانها پرسه بزند. خانم گرامى،براى رضاى خدا و براى حفظ شوهر و خانواده ات از اين شكايتها و نق و نق هاى بيجا دست بردار،زيرك و دانا باش وقت شناس باش.اگر هم واقعا درد دل دارى قدرى صبر كن تا شوهرت استراحت كند،اعصابش راحت شود.آنگاه كه سر حال آمد.و موقعيت مناسبى پيدا شد ميتوانى مطالب لازم و ضرورى را به عنوان مشورت نه اعتراض،با او در ميان بگذارى و در صدد چاره جويى بر آييد.اما اگر به شوهر و خانواده ات علاقه دارى از ذكر وقايع و حوادث جزئى و غيرضرورى بهر حال خوددارى كن.و با نق نق هاى دائمى اعصاب شوهرت راخسته نكن.بگذار به كار خود برسد.او هم به قدر كافى گرفتارى دارد.به داستان زير توجه فرماييد:
خانمى به نام...ميگويد:من از اول زن نق نقويى بودم.هر روزنق نق هاى من بيشتر و شديدتر مى شد.تا آنجا كه پس از هشت سال زندگى مشترك با...چند جمله بود كه تقريبا هر شب با اندكى تغيير بين ما رد وبدل مى شد.آن هم از وقتى كه شوهرم وارد خانه مى شد تا وقتى شام بخوردو توى رختخواب برود:واى خسته شدم.پدرم در آمد.چرا؟از بس كاركردم.كارهاى اين خانه بى صاحب مانده هم كه تمام نمى شود.هر طرفش رابگيرى باز يك طرفش روى زمين است.
-آخر اين كارهاى تو چيست كه تمام نمى شود؟
-آه چه ميدانم همين كارهاى لعنتى است.آب،جارو،ظرفشويى،رختشويى،غذا پختن،راست و ريس كردن اوضاع خانه،تر و خشك كردن بچه ها.
-عزيزم اين كارها كه تو ميگويى همه جا هست توى همه خانه ها همه زنها اين كارها را ميكنند.تو چرا سر من منت ميگذارى؟
-واى منت،چه منتى؟جانم به لب رسيده پدرم در آمده تو چه مى فهمى؟همين ميروى و پشت ميز اداره مى نشينى و پول ميگيرى و مى آيى خانه.ديگر چه ميدانى خانه چطور مرتب شده چطور نظافت شده؟
-اى واى خانم جان بس كن.
-خوب بله آقا حوصله شنيدنش را هم ندارى.من پدرم در آمده مريض شده ام دارم مى ميرم.
-عزيزم مريض شده اى برو دكتر.
-با كدام پول؟
-اى ناشكر اين همه پول از من ميگيرى باز هم...
-كدام پول،چه پولى؟همه اش خرج زندگيت ميشود.آن هم چه زندگى همه اش پر از بدهكارى، قسطهاى عقب افتاده.امروز مجبور شدم از كسبه سر محله نسيه كنم.
و بعد شوهر بيچاره ام وقتى از اين همه نق نق جانش به لب مى آمدلحاف را روى سرش مى كشيد و مى خوابيد.مادرم غالبا در جريان زندگى مابود و بارها مرا نصيحت ميكرد كه دست از اين نق نق ها بردارم.و من گوش نميدادم تا يك روز وقتى شوهرم سر كار رفته بود به من گفت:هر چه نصيحت كردم گوش ندادى حالا بكش كه سزايت همين است.شوهرت...
من مثل ديوانه از جا پريدم.نه باور نمى كنم.
بسيار خوب حالا كه باور نمى كنى تحقيق كن تا بدانى.تا ساعت دو بعد از ظهر كه شوهرم...از سر كار بيايد خونم خونم را مى خورد.وقتى آمد اول با عصبانيت بعدا با گريه موضوع را در ميان گذاشتم.گفت:ميدانى تو زندگى را براى من كوفت ميكردى.هيچوقت فكر نمى كردى كه من روزى دو سرويس كار ميكنم تا چرخ زندگيمان بگردد.شب خسته و كوفته به خانه مى آيم، حوصله نق نق ندارم،آن قدر خسته هستم كه تو ديگر حق ندارى با حرف زدن از كارهاى خانه مرا از زندگى بيزار كنى.ولى تو اين كار را ميكردى و هنوز هم ميكنى.واقعا مرا از زندگى بيزار كرده اى.گاهى فكر كرده ام كه اگر صاحب بچه نبوديم بهتر بود از هم جدا شويم.از اين جهت تصميم گرفته ام در جايى آرامش پيدا كنم و پيدا كردم.
-من درست شش ماه زحمت كشيدم تا مجددا شوهرم را به زندگى علاقه مند كنم ولى اين برايم تجربه اى شد كه ديگر شوهرم را كه در خارج به اندازه كافى خسته مى شود در خانه با شرح ملال خودم خسته تر نكنم.
حالا فهميده ام كه خانه جاى استراحت مرد است نه جاى عذاب (11)
پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:هر زنيكه به وسيله زبان شوهرش را اذيت كند نمازها و ساير اعمالش قبول نميشود،و لو هر روزروزه باشد و شبها را براى تهجد و عبادت برخيزد،و بنده هايى آزاد كند وثروتش را در راه خدا انفاق نمايد.زنيكه بد زبان باشد و بدينوسيله شوهرش را بيازارد نخستين كسى است كه داخل دوزخ ميشود. (12)
رسول خدا فرمود:هر زنيكه شوهرش را در دنيا اذيت كندحور العين به او ميگويند:خدا ترا بكشد.شوهرت را اذيت نكن.اين مرد ازشما نيست و لياقت او را نداريد بزودى از شما مفارقت نموده به سوى ماميآيد. (13)
نميدانم منظور خانمها از اين غرغرها چيست؟اگر ميخواهند توجه شوهر را جلب نموده خودشان را محبوب و زحمتكش و خيرخواه جلوه دهند،مطمئن باشند كه نتيجه معكوس خواهند گرفت.نه تنها محبوبيتى پيدانميكنند بلكه مبغوض شوهر واقع خواهند شد.و اگر منظورشان اينست كه اعصاب شوهرشان را ناراحت كنند تا از كار و زندگى سير شود و به بيماريهاى اعصاب مبتلا گردد و از خانه فرار كند و براى تخدير اعصاب به اعتيادهاى خطرناك گرفتار شود و به مراكز فساد قدم بگذارد و بالاخره دق كش شود البته بدانند كه موفقيت و پيروزى آنها حتمى است.
خانم محترم،اگر به شوهر و زندگى علاقه دارى از اين رفتار زشت و غير عقلائى دست بردار.آيا احتمال نميدهى كه شكايتهاى بيجاى توباعث قتل و جنايتى شود يا كانون خانوادگى شما را متلاشى سازد؟به داستان زير توجه كن:
«وقتى...به خانه آمد همسرش در حاليكه دختر سه ساله اش را دربغل داشت به شوهرش گفت: دو نفر از همكاران او به منزل آمده ناسزاگفتند.مرد سخت ناراحت شد و در اثر جنون آنى چاقويش را در شكم فرزند خردسالش فرو كرد و به قتل رسيد.مرد به چهار سال زندان محكوم شد. (14) »
يك پزشك در دادگاه ميگويد:«در تمام مدت زندگى ما،همسرم حتى يكبار رفتارى كه شايسته يك زن خوب و كدبانو است نداشت.خانه ما هميشه نامرتب و درهم است.فريادها و بهانه جوئيها و دشنامهاى زننده او مرا بستوه آورده است.آنگاه حاضر ميشود با پرداخت پنجاه هزار تومان پول از شر او خلاص شود.و با خوشحالى ميگويد راستش را بخواهيد اگرتمام ثروت و حتى مدرك پزشكى ام را ميخواست ميدادم تا زودتر خلاص شوم.» (15)
1-اطلاعات 20 اسفند 1348 شماره 13140.
2-سوره روم:21.
3-مستدرك ج 2 ص 532.
4-بحار ج 103 ص 235.
5-بحار ج 74 ص 181.
6-مستدرك ج 3 ص 551.
7-بحار ج 103 ص 253.
8-مستدرك ج 2 ص 551.
9-اطلاعات 14 ارديبهشت 1351.شماره 13787.
10-اطلاعات اول آذر ماه 1350 شماره 13652.
11-مجله اطلاعات هفتگى شماره مخصوص نوروز سال 1352.
12-بحار ج 76 ص 363.
13-محجة البيضاء ج 2 ص 72.
14-اطلاعات 27 آبان 1350 شماره 13651.
15-اطلاعات 13 ديماه 1350 شماره 13689.




نقد و بررسی مشتریان

    نقد محصول و امتیاز شما به این محصول

    برای کمک به دیگران کاربران در انتخاب،لطفا قبل از نوشتن نقد و نظر خود ، به این محصول امتیاز نیز بدهید.

برچسب ها

آثار مرتبط