کتاب نورالدین پسر ایران
978-600-175-220-9
جدید
موجودی این محصول مجددا باید بررسی شود جهت درخواست لطفا نام کتاب را به شماره 5900-052-0902 پیامک کنید
نورالدین پسر ایران - خاطرات سید نورالدین عافی
نگارش: معصومه سپهری
کتاب "نورالدین، پسر ایران" روایت بی نظیری از بدر، والفجر هشت و کربلای 4 است. کتابی دقیق، صادقانه و عمیق.که خواننده را با خود به دل واقعه میبرد و او را از گریستن و افتخار کردن و حسرت خوردن، به بهت زدگی می کشاند.
با خرید این محصول شما 59000 امتیاز وفاداری دریافت می کنید.
مشخصات
قطع: | وزیری |
نوع جلد: | سلفون |
شابک: | 978-600-175-220-9 |
تهیه و تنظیم: | معصومه سپهری |
تیراژ: | 2500 نسخه |
ناشر: | انتشارات سوره مهر |
نوع کاغذ: | معمولی |
تعدادصفحات: | 700 صفحه |
نوبت چاپ: | شصتم |
سال انتشار: | 1392 |
وزن: | 1250g |
زبان: | فارسی |
توضیحات
معرفی کتاب نورالدین پسر ایران: خاطرات سید نورالدین عافی
سید نورالدین عافی در سال 1343 در روستای خلجان در نزدیکی تبریز متولد میشود. خانوادة او پر جمعیت و کشاورزند. در دوران انقلاب در راهپیماییها و فعالیتهای انقلابی شرکت میکند. با شروع جنگ ایران و عراق میخواهد راهی جبهه شود؛ ولی به خاطر سن کمش او را نمیپذیرند. بارها و بارها اقدام میکند و بالاخره موفق میشود. در پاییز سال 1359 دورة آموزش نظامی میبیند و راهی مناطق غرب کشور میشود و در سپاه مهاباد به فعالیت میپردازد. در سال 1360 عضو رسمی سپاه کردستان میشود و پانزده ماه آنجا میماند؛ ولی مدام در اندیشۀ راهی شدن به مناطق جنگی جنوب کشور است. وقتی به منطقۀ جنگ ایران و عراق عازم میشود، برادر کوچکتر صادق هم به همراهش میرود و در یک بمباران حملة هوایی عراق در برابر چشمان نورالدین شهید میشود. بیست و چهار ترکش به بدن نورالدین اصابت میکند و او در بیمارستانهای کرمانشاه و مشهد بارها تحت عمل جراحی قرار میگیرد؛ ولی چون از قسمت شکم و صورت و چشم و بینی آسیبهای جدی دیده، حتی با این عملها، به طور کامل بهبود نمییابد. به تبریز میرود و بعد از شش ماه به جبهه برمیگردد. در مرخصیهایی که در تبریز میگذراند به فعالیتهای مذهبی و تبلیغی و عیادت از خانوادۀ شهدا و مجروحان بیمارستانها میپردازد و هربار بعد از استراحتی کوتاه به جبهه برمیگردد. در عملیاتهای زیادی از جمله مسلم بن عقیل، کربلای چهار، و ... شرکت میکند و بارها بهشدت مجروح میشود و با وجودی که جانباز 70 درصد است، هر بار بعد از بهبودی نسبی به جبهه برمیگردد.
در هجده سالگی چهرهاش در اثر جراحتهای شدید و جراحیهای زیاد کاملاً شکل خود را از دست میدهد. در سال 1363 با دختری شانزده ساله به نام معصومه عقد میکند. در 1366 ازدواج میکند و در سال 1367 اولین فرزندش، که دختر است، متولد میشود. در مناطق جنگی به عنوان غواص در عملیاتهای زیادی شرکت میکند. پس از قبول قطعنامه و پایان جنگ برای مداوا به آلمان میرود و باز هم تحت عمل جراحی قرار میگیرد و بنا به درخواست خودش زودتر از موعد به ایران برمیگردد. نورالدین هنوز دردها و ناراحتیهای جسمی و دلتنگی دوری از دوستان شهیدش، مخصوصاً امیر مارالباش، را دارد.
فهرست مطالب
مقدمه
فصل اول: کوچه باغهای کودکی
فصل دوم: کردستان
فصل سوم: من ماندنی هستم
فصل چهارم: دو برادر، یک پرواز
فصل پنجم: زخم بر زخم
فصل ششم: اردوگاه شهدای خیبر
فصل هفتم: پاسگاه زید
فصل هشتم: زندگی در جنگ
فصل نهم: کربلای بدر
فصل دهم: گردان ابوالفضل
فصل یازدهم: خداحافظ امیر!
فصل دوازدهم: کارخانه نمک
فصل سیزدهم: غواصان حبیب
فصل چهاردهم: زخم کربلای 4
فصل پانزدهم: خط شلمچه
فصل شانزدهم: زهوار در رفته!
فصل هفدهم: وقتی اشک کم آوردم
فصل هجدهم: دردهای ناتمام
عکسها